اگه توو شلمچه توو یه بخشهاییش که راه میری بابت هر خون جوونی که همسن و سال خودت بوده ریخته فقط بخوای یه فاتحه بفرستیفک میکنی چقد زمان ببره؟؟
اگه توو شلمچه توو یه بخشهاییش که راه میری بابت هر خون جوونی که همسن و سال خودت بوده ریخته فقط بخوای یه فاتحه بفرستیفک میکنی چقد زمان ببره؟؟
شهید «احمد ملکنژاد» در یکم فروردین سال چهل و یک در مشهد متولد شد. وی در بیست و سه فروردین سال شصت و دو در حالی که مسئولیت واحد اطلاعات عملیات تیپ امام صادق (ع) را بر عهده داشت به همراه «مهدی قرصزر» و «غلامعلی دودمان» در منطقه «شرهانی» به فیض شهادت نائل آمد.
راز سرخ صیاد روایت کوتاه از زندگی خوش عاقبت شهید امیر سپهبد علی صیاد شیرازی
سرزمینهای داغ خوزستان و گردنههای برافراشته کردستان، سالها شاهد آمادگی و فداکاری این انسان پاک نهاد و مصمم و شجاع بوده و جبهه های دفاع مقدس صدها خاطره از رشادت و از خودگذشتگی او حفظ کرده است.مقام معظم رهبری
اینفوگرافی مسیر زندگی شهید والا مقام ولی الله چراغچی یک فرمانده گردان ارتشی در محورشلمچه بود . هر وقت به برادر چراغچی میرسید با اینکه آن زمان بحث کلاه و درجه مطرح نبود به او احترام میگذاشت بعد میگفت من احترامی که به چراغچی میگذارم با احترامی که به فرماندهان خودم میگذارم فرق میکند . می پرسید چه فرقی میکند؟ میگفت: احترامی که به فرماندهان خودم میگذارم بر اساس تکلیف است چون اگر احترام نگذارم با من برخورد انضباطی می شود ولی احترامی که به چراغچی میگذارم احترامی از عمق وجود است. میگفتیم چرا از عمق وجود است؟ میگفت برای اینکه او حرفهایی را که …
شهدا چرا رفتند جبهه؟ سخنان مقام معظم رهبری در این حوزه.نظر شما چیست؟
اوستا عبدالحسین برونسی بیانات رهبری در دیدار از خانواده شهید برونسی:این اوستا عبد الحسین بُرُنسی، یک جوان مشهدی بنّا، که قبل از انقلاب یک بنّا بود و با بنده هم مرتبط بود، شرح حالش را نوشتهاند و من توصیه میکنم و واقعاً دوست میدارم شماها بخوانید. من میترسم این کتابها اصلًا دست شماها نرسد. اسم این کتاب «خاکهای نرم کوشک» است؛ قشنگ هم نوشته شده. ایشان اول جنگ وارد میدان نبرد شده بود و بنده هم هیچ خبری نداشتم. بعد از شهادتش، بعضی از دوستان ما که به مجموعههای دانشگاهی و بسیج رفته بودند و با این جوان بیسواد- بیسواد به معنای مصطلح؛ البته سه، …
#علی_اصغر_منفردمسئول واحدتاریخ شهادت1363/12/24قبل از شروع عملیات میمک هنگامی که عازم جبهه بود به من گفت: بیست و سه روز دیگر منتظر دریافت خبری باش. وی پس از عملیات سالم به خانه بازگشت. قبل از بازگشت وی من وضع حمل نموده بودم. شهید در بدو ورود به خانه گفت: مشیت خدا بر این قرار گرفت که من زنده بمانم تا بتوانم روی فرزندم را ببینم و گرنه در آستانه شهادت بودم.راوی: ناهید قلی زاده طبسی ( همسر شهید)